Total search result: 203 (6122 milliseconds) |
ارسال یک معنی جدید |
|
|
|
|
Menu
|
English |
Persian |
Menu
|
|
blow up U |
توقف غیر منتظره یک برنامه به خاطر یک اشتباه یا به دلیل مواخه شدن با شرایطی ازداده که نمیتواند ان را بکارگیرد |
|
|
blow-up U |
توقف غیر منتظره یک برنامه به خاطر یک اشتباه یا به دلیل مواخه شدن با شرایطی ازداده که نمیتواند ان را بکارگیرد |
|
|
blow-ups U |
توقف غیر منتظره یک برنامه به خاطر یک اشتباه یا به دلیل مواخه شدن با شرایطی ازداده که نمیتواند ان را بکارگیرد |
|
|
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
|
Other Matches |
|
|
input output bound U |
شرایطی که در ان سرعت واحدپردازش مرکزی به دلیل عملیات ورودی و خروجی کم میشود |
|
|
swap U |
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی |
|
|
swapped U |
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی |
|
|
swaps U |
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی |
|
|
swops U |
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی |
|
|
swopped U |
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی |
|
|
swopping U |
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی |
|
|
take to task <idiom> U |
به خاطر اشتباه سرزنش شدن |
|
|
process bound U |
برنامه عملیاتی و محاسباتی شرایطی که در ان سیستم کامپیوتری توسط سرعت پردازنده محدود میشود |
|
|
drop U |
دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود |
|
|
dropped U |
دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود |
|
|
dropping U |
دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود |
|
|
drops U |
دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود |
|
|
go to sleep U |
اصطلاحی برای توقف کامیپوتریا عدم امکان انجام عملی توسط کامپیوتر به دلیل گرفتار شدن در یک حلقه نامحدود |
|
|
program stop U |
توقف برنامه |
|
|
hangup U |
توقف ناگهانی برنامه جاری |
|
|
nonprogrammed halt U |
توقف برنامه ریزی نشده |
|
|
on the fly U |
در حین اجرای برنامه بدون توقف اجرا |
|
|
breakpoint U |
حرف کاغذ برای ایجاد نقط ه توقف در برنامه |
|
|
kills U |
پاک کردن فایل با توقف برنامه در حین اجرا |
|
|
kill U |
پاک کردن فایل با توقف برنامه در حین اجرا |
|
|
termination U |
توقف ناگهانی برنامه در حال اجرا به علت خروجی برق |
|
|
set U |
معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال |
|
|
break U |
عمل یا کلید انتخاب شده برای توقف اجرای یک برنامه |
|
|
breaks U |
عمل یا کلید انتخاب شده برای توقف اجرای یک برنامه |
|
|
setting up U |
معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال |
|
|
sets U |
معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال |
|
|
range error U |
اشتباه در تخمین دریایی اشتباه بردی اشتباه برد |
|
|
tabbing U |
حرکت نشانه گر در برنامه کلمه پرداز از یک محل توقف tab به دیگری |
|
|
dead U |
دستوربرنامه کار یا خطایی که باعث توقف برنامه بدون بهبود میشود |
|
|
regional breakpoint U |
نقط ه توقف که در هر جایی از برنامه میتواند قرار بگیرد تا رفع اشکال شود |
|
|
halted U |
دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود |
|
|
halts U |
دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود |
|
|
halt U |
دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود |
|
|
trap U |
نقط ه توقف انتخابی که اجرا برنامه در آنجا متوقف میشود وثباتها بررسی می شوند |
|
|
disaster dump U |
رونوشت از حافظه کامپیوترکه نتیجه اشتباه غیر قابل پوشش در برنامه است |
|
|
holes U |
1-مدت زمانی که در آن توان توسط UPS تامین میشود. 2-توقف در برنامه یا وسیله به علت خرابی |
|
|
holed U |
1-مدت زمانی که در آن توان توسط UPS تامین میشود. 2-توقف در برنامه یا وسیله به علت خرابی |
|
|
hole U |
1-مدت زمانی که در آن توان توسط UPS تامین میشود. 2-توقف در برنامه یا وسیله به علت خرابی |
|
|
holing U |
1-مدت زمانی که در آن توان توسط UPS تامین میشود. 2-توقف در برنامه یا وسیله به علت خرابی |
|
|
I hate to rain on your parade, but all your plans are wrong. U |
از اینکه کارت را مختل کنم بیزارم، اما برنامه هایت همگی اشتباه هستند. |
|
|
neural network U |
سیستمی که برنامه هوش مصنوعی را اجرا میکند و نحوه کار مغز و یادگیری و به خاطر سپردن آنرا شبیه سازی میکند |
|
|
traced U |
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود |
|
|
traces U |
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود |
|
|
trace U |
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود |
|
|
halt U |
دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود |
|
|
halts U |
دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود |
|
|
halted U |
دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود |
|
|
concatenate U |
بیشتر ازیک فایل یامجموعهای ازداده ها که باهم ترکیب می شوند تا مجموعهای را تشکیل دهند |
|
|
editing run U |
در پردازش دستهای برنامه ویرایش کننده داده را از نظردرستی فاهری بررسی کرده و هر گونه اشتباه را برای تصحیح و ارائه مجدد مشخص میکند |
|
|
glitches U |
یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود |
|
|
glitch U |
یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود |
|
|
under the same conditions U |
شرایطی برابر |
|
|
You can rest assured. U |
خاطر جمع باشید (اطمینان خاطر داشته باشید ) |
|
|
api U |
مجموعهای از توابع و دستورات برنامه استاندارد که به برنامه ساز امکان میدهد با برنامه از طریق برنامه کاربردی دیگر واسط شود |
|
|
that depends U |
تا چه شرایطی درکار باشد |
|
|
To lay down certain conditions . U |
شرایطی معین کردن |
|
|
roll back U |
کاریک برنامه کاربردی پایگاه داده ها برای توقف تراکنش و برگشت پایگاه داده ها به وضعیت قبلی |
|
|
out of place <idiom> U |
درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن |
|
|
retrieval U |
مکان دهی به حجمی از داده ذخیره شده درپایگاه داده ها وتولیداطلاعات ازداده |
|
|
unlooked-for U |
غیر منتظره |
|
|
unexpected U |
غیر منتظره |
|
|
unlooked for U |
غیر منتظره |
|
|
expected value U |
ارزش منتظره |
|
|
out of the blue U |
غیر منتظره |
|
|
sudden U |
غیر منتظره |
|
|
supervenient U |
غیر منتظره |
|
|
in one's element <idiom> U |
شرایطی که به شکل طبیعی به سمت شخص بیاید |
|
|
unexpected inflation U |
تورم غیر منتظره |
|
|
emergency U |
غیر منتظره حیاتی |
|
|
emergencies U |
غیر منتظره حیاتی |
|
|
untimely U |
نامعقول غیر منتظره |
|
|
mutual terms U |
شرایطی که بموجب ان دو تن بجای اینکه پول بدهند کارمیکند |
|
|
illiterate U |
که نمیتواند بخواند |
|
|
fix U |
آن نمیتواند تغییر کند |
|
|
fixes U |
آن نمیتواند تغییر کند |
|
|
pop up <idiom> U |
غیر منتظره یا ناگهانی فاهر شدن |
|
|
emergency U |
امر فوق العاده و غیره منتظره |
|
|
emergence U |
امر فوق العاده و غیره منتظره |
|
|
emergencies U |
امر فوق العاده و غیره منتظره |
|
|
fairness U |
شرایطی که تا اجرای هر عمل درخواستی در سیستم در یک محدوده زمان باقی می ماند |
|
|
an ill quarrels with his tool U |
نمیتواند برقصد میگویدزمینش کج است |
|
|
queen can do no wrong U |
ملکه نمیتواند خطا کند |
|
|
Her comment, though unexpected, was apropos. U |
نظر او [زن] ، هر چند غیر منتظره، بجا بود. |
|
|
unwarned exposed U |
به طور غیر منتظره در معرض تک قرار گرفتن |
|
|
automatic programming U |
روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار |
|
|
nemo agit in seipsum U |
هیچ کس نمیتواند علیه خوداقامه دعوی کند |
|
|
he is unable to speak U |
ازسخن گفتن عاجزاست نمیتواند سخن بگوید |
|
|
nemo potest esse simul actor et judex U |
هیچ کس نمیتواند در ان واحد قاضی و مدعی باشد |
|
|
I consider that a mistake. [I regard that as a mistake.] U |
این به نظر من اشتباه است. [این را من اشتباه بحساب می آورم.] |
|
|
hung start U |
شرایطی در استارت توربینهای گاز که در ان احتراق صورت میگیرد ولی موتور به سرعت خودکفایی نمیرسد |
|
|
source U |
برنامه پیش از ترجمه نوشته شده در زبان برنامه نویسی توسط برنامه نویس |
|
|
object oriented U |
روش برنامه نویسی مثل ++C که هر قطعه برنامه به عنوان یک شی که در ارتباط با سایر اشیا است در برنامه به کار می رود |
|
|
zero lash U |
شرایطی در مکانیزم کنترل سوپاپهای موتور پیستونی که در ان با استفاده از ثابت هیدرولیکی مقدار لقی به صفر میرسد |
|
|
new- U |
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود |
|
|
newer U |
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود |
|
|
new U |
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود |
|
|
newest U |
دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود |
|
|
landing schedule U |
برنامه پیاده شدن به ساحل برنامه عملیات اب خاکی برنامه فرود |
|
|
acatalectic U |
قاضی یاشخصی که نمیتواند به صحت امری اطمینان حاصل کند |
|
|
rejection U |
خطای اسکنرکه نمیتواند یک حرف را بخواند وحرف خالی را میکند |
|
|
nemo dat quod non habet U |
هیچ کس نمیتواند انچه راکه مالکش نیست را به دیگری دهد |
|
|
job U |
دستورات کنترل کار یا برنامه کوتاه که پیش از اجرای برنامه باز میشود و سیستم را طبقه نیاز برنامه تنظیم میکند |
|
|
jobs U |
دستورات کنترل کار یا برنامه کوتاه که پیش از اجرای برنامه باز میشود و سیستم را طبقه نیاز برنامه تنظیم میکند |
|
|
interlook dormant period U |
زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار |
|
|
interrupts U |
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود |
|
|
interrupting U |
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود |
|
|
interrupt U |
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود |
|
|
limit state U |
حالت خاص یک ساختمان که دیگر وفیفه خودرا انجام نمیدهد و یا شرایطی که برای ان طرح شده است جایز نمیباشد |
|
|
dynamic data exchange U |
در ویندوز ماکروسافت و OS/2 روشی که در آن دو برنامه فعال می توانند دادههای خود را رد و بدل کنند یک برنامه از سیستم عامل می خواهد تا بین دو برنامه اتصال برقرار کند |
|
|
res inter alios U |
debet non actaalterinocere تعهدات دو جانبه باعث اضرار شخص ثالث نمیتواند بشود |
|
|
outputs U |
که نمیتواند با سرعت طبیعی پردازش کند به علت وجود رسانه جانبی کندتر |
|
|
output U |
که نمیتواند با سرعت طبیعی پردازش کند به علت وجود رسانه جانبی کندتر |
|
|
self- U |
سیستمم کد گذاری حروف خطا یا نامناسب را تشخیص دهد ولی نمیتواند ترمیم کند |
|
|
modular U |
بخشهای کوچک نوشته شده در برنامه از کد کامپیوتر که مناسب برنامه سافت یافته است و از برنامه اصلی قابل فراخوانی است |
|
|
Send To command U |
دستور منو در منوی فایل یک برنامه کاربری ویندوز که به کاربر امکان ارسال فایل یا داده موجود و در برنامه به برنامه دیگر میدهد |
|
|
preemptive multitasking U |
حالت چندکاره که سیستم عامل یک برنامه را برای مدت زمانی اجرا میکند و پس کنترل را به برنامه بعدی میدهد به طوری که برنامه بعدی وقت پردازنده را نخواهد گرفت |
|
|
for the world <idiom> U |
تحت تاثیر هرشرایطی ،تحت هر شرایطی |
|
|
unpremediated U |
پیش بینی نشده الهام نشده غیر منتظره |
|
|
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code U |
زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری |
|
|
off guard <idiom> U |
غیر قابل پیش بینی ،غیر منتظره |
|
|
snookered U |
وضع گوی که بازیگر نمیتواند مستقیما به گوی موردنظر ضربه بزند |
|
|
novatio non presumiter U |
تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد |
|
|
stand fast U |
فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود |
|
|
glassine U |
نوعی کاغذ نازک شفاف یانیمه شفاف که هوا یا روغن از ان نمیتواند عبور کند |
|
|
peripheral U |
UPC که نمیتواند دستورات را با سرعت طبیعی اجرا کند به علت رسانه جانبی کند |
|
|
dumb terminal U |
وسیله جانبی که فقط میتواند داده را از یک کامپیوتر دریافت کند ولی نمیتواند آن را پردازش کند |
|
|
assembly U |
1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند |
|
|
applet U |
1-برنامههای کاربردی کوچک 2-برنامه کوچک برای بهبود کارایی برنامه کاربردی وب که توسط Activex یا برنامه جا وا تامین میشود3- |
|
|
datum error U |
اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا |
|
|
sequential U |
نوعی کامپیوتر که باید هر دستورکامل شود پیش از اینکه بعدی شروع شود وبنابراین نمیتواند پردازش همزمان را مدیریت کند |
|
|
delivery error U |
اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب |
|
|
Due to U |
به خاطر |
|
|
on account of somebody [something] U |
به خاطر |
|
|
mind U |
خاطر |
|
|
behalf U |
خاطر |
|
|
for his sake U |
به خاطر او |
|
|
minds U |
خاطر |
|
|
minding U |
خاطر |
|
|
for the love of U |
به خاطر, |
|
|
sake U |
خاطر |
|
|
remembrance U |
خاطر |
|
|
defacto recognition U |
شناسایی دوفاکتو شناسایی سیاسی کشوری که عملا" مستقل ودارای حق حاکمیت است ولی به عللی نمیتواند یا نمیخواهد به تعهدات بین المللی خود |
|
|
ex officio U |
به خاطر شغل |
|
|
surest U |
خاطر جمع |
|
|
peace of mind U |
اسودگی خاطر |
|
|
self gratification U |
ترضیه خاطر |
|
|
tranquillity U |
اسایش خاطر |
|
|
to escape one's memory U |
از خاطر رفتن |
|
|
in view of <idiom> U |
به خاطر اینکه |
|
|
for his sake U |
برای خاطر او |
|
|
gladness U |
مسرت خاطر |
|
|
free will U |
طیب خاطر |
|
|
lacerated U |
خاطر ازرده |
|
|
attention U |
خاطر حواس |
|
|
attentions U |
خاطر حواس |
|
|
solace U |
تسلیت خاطر |
|
|
amativeness U |
خاطر خواهی |
|
|
surer U |
خاطر جمع |
|
|
of ones own accord U |
بطیب خاطر |
|
|
sure U |
خاطر جمع |
|
|
despondent <adj.> U |
افسرده خاطر |
|
|
depressed <adj.> U |
افسرده خاطر |
|
|
gladly U |
با مسرت خاطر |
|
|
security U |
اسایش خاطر |
|
|
to imprint on the mind U |
در خاطر نشاندن |
|
|
uneasiness U |
خاطر تشویش |
|
|
in service U |
به خاطر خدمت |
|
|
leisurely U |
بافراغت خاطر |
|
|
spontaneous generation U |
بطیب خاطر |
|
|
umbrageous U |
رنجیده خاطر |
|
|
downhearted <adj.> U |
افسرده خاطر |
|
|
tranquility U |
اسایش خاطر |
|
|
accord U |
دلخواه طیب خاطر |
|
|
point U |
خاطر نشان کردن |
|
|
for nothing U |
برای خاطر هیچ |
|
|
to stamp on the mind U |
خاطر نشان کردن |
|
|
to impress on the mind U |
خاطر نشان کردن |
|
|
for ones own hand U |
به خاطر خود شخص |
|
|
for pity's sake U |
برای خاطر خدا |
|
|
nuisance U |
مایه تصدیع خاطر |
|
|
stamp on the mind U |
خاطر نشان کردن |
|
|
nuisances U |
مایه تصدیع خاطر |
|
|
For your sake . U |
محض خاطر شما |
|
|
in the interests of truth U |
برای خاطر راستی |
|
|
accorded U |
دلخواه طیب خاطر |
|
|
take it out on <idiom> U |
بی محلی به خاطر عصبانیت |
|
|
for a mere nothing U |
برای خاطر هیچ |
|
|
spontaneously U |
به طیب خاطر بی اختیار |
|
|
for reasons of safety U |
به خاطر دلایل امنیتی |
|
|
for security reasons U |
به خاطر دلایل امنیتی |
|
|
inorder to U |
به خاطر اینکه برای |
|
|
for a song <idiom> U |
به خاطر پول کمی |
|
|
for god's sake U |
برای خاطر خدا |
|
|
put one's finger on something <idiom> U |
کاملابه خاطر آوردن |
|
|
accords U |
دلخواه طیب خاطر |
|
|
depend upon it U |
خاطر جمع باشید |
|
|
for mercy sake U |
برای خاطر خدا |
|
|
For Gods ( goodness , pitys , meucys ) sake . U |
محض خاطر خدا |
|
|
relief U |
ترمیم اسایش خاطر |
|